(۹) آرپــــــــــــي چـــــــــــي ۷

سه شنبه 29 دی 1394
23:44
محمد امين پور

خــــــــــــــــاطــــــــــــرات (محمد امین پور)


*** آرپــــــــــــي چـــــــــــي ۷ ۷ ***

بهمن ماه 1361باتفاق رزمندگان سيوندي شهيدان عباس مهمان نواز حجت الله دشتپيما علي اكبر سجاديان و زنده ياد حسينعلي داوطلب و برادران محمد كريم و محمد جواد فاني فضل الله تدين راد و محمد حسين زارع نيروي گردان993لشكرخط شكن33المهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف )مستقردر دهلران بوديم.
شکلک های محدثه

*** آرپــــــــــــي چـــــــــــي ۷ ۷ ***

بهمن ماه 1361باتفاق رزمندگان سيوندي شهيدان عباس مهمان نواز حجت الله دشتپيما علي اكبر سجاديان و زنده ياد حسينعلي داوطلب و برادران محمد كريم و محمد جواد فاني فضل الله تدين راد و محمد حسين زارع نيروي گردان993لشكرخط شكن33المهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف )مستقردر دهلران بوديم.يك روزشهيد حجت الله دشتپيما به من گفت تعدادي اعزامي جديد از سيوند داريم كه الآن درخط مقدم ( زبيدات )عراق هستند مي آيي برويم ببينمشان حقير پذيرفتم و باتفاق حركت كرديم و رفتيم و وقتي رسيديم ديديم كه برادران رزمنده سيوندي شهيد علي خرم صفرعلي رضايي ذبيح الله تقي زاده و ديگردوستاني كه متاسفانه اسامي آنها بخاطرگذرزمان فراموش شده هستنند(كه ازهمه آنها معذرت ميخواهم) پس از ديدار از دوستان عزيز رزمنده هنگام بازگشت به اميد اين بوديم كه وسيله اي درحال عبور سوارمان ميكنند.البته بندرت خودرويي رد ميشد كه به هر كدام از آنها نيزاشاره میكرديم كه ما را تا يك مسيری ببرند بدون توجه به ما نمي ايستادند و تنها خاك عقب خودروهاشان نصيبمان ميشد ناچارا"پياده مسير را طي طريق كرديم بين راه كنارجاده يك گلوله آرپيچي7 افتاده بود.حجت الله جهت تفحص آنرا در دست گرفت سپس متوجه شد كه قبلا" نيز شليك شده اما عمل نكرده آنگاه آنرا پرت كرد بر روي زمين همانطوركه ميرفتيم حجت الله بطورعادي دست بصورتش كشيد بلافاصله متوجه ريزش آب ازچشم وبيني و سوزش صورتش شد لحظه به لحظه وضعيتش و خيم تر ميشد.تا اين وضعيت را درحجت الله مشاهده كردم متوجه شدم كه آن گلوله آرپيچي 7 آلوده به مواد شيميائي بوده ضمن اينكه من هم آنرا در دستانم گرفته مراقب بودم تا به چنين وضعيتي دچارنشوم ضمن وخيم بودن وضعيت حجت الله نيازمبرم به آب بود كه متاسفانه با خود نداشتيم.تا صورتش راشست و شو دهد مقداري كه جلوتر رفتيم به چاله اي آب باران كنارجاده برخورديم (قبل از حركت باران آمده بود) حجت الله به محض مشاهده آن آب از روي اجبارصورتش را شست كه هيچ فرقي نكرد.خلاصه انتظار آمدن وسيله اي بوديم تا بلكه هر چه سريعتر به اورژانس برويم اما بندرت تك خوروئي مي آمد و ضمن اشاره ما به آن توجه اي نمي كرد ومي رفت و مرتبا" طبق روال قبل خاك پشت سرشان عايدمان مي شد .حجت الله ضمن عدم توجه خوروهاي عبوري وسط جاده دراز كشيد گفت حالا مجبور مي شوند كه بايستند.دقايقي بعد از دور متوجه آمدن خوروئي شديم من سريع چفيه ام را در دست گرفته وبالابردم تا اينكه متوجه حجت الله شود كه وسط جاده خوابيده.بطورراتفاقي خودروي عبوري آمبولانس بود.ايستاد و با كمك سرنشينش حجت الله را سوار كرديم ومستقيم به اورژانس دهلران رفتيم تا اينكه به درب ورودي اورژانس رسيديم حجت الله گفت خوب شدم و نيازي نيست كه به داخل برويم.خلاصه به هر طرفندي كه بود به محل استقرار گردانمان برگشتيم.يادشان گرامي و شفاعتشان نصيبمان باد.


[ بازدید : 395 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به دفاع همچنان باقی است است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]